مدتی است برخی شرایط مهاجرت از کشور را به فرار دستهجمعی تشبیه میکنند و نسبت به اینکه بسیاری از افراد مخصوصاً متخصصان در حال خروج از کشور هستند، درباره پیامدهای این اتفاق هشدار میدهند. در این گزارش ضمن بررسی اجمالی این ادعاها شگفتیهایی که معمولاً مهاجرت برای ایرانیها در پی دارد، مورد بررسی قرار گرفته است.
«مگر آنجا چه خبر است که فقط برای این کشور کوچک ما هر ماه یکی از فامیلهای جا افتاده ما به صرف گرفتن پذیرش بدون هیچ برنامه بعدی با زن و بچه مهاجرت میکند» این بخشی از توییتی است که یکی از ایرانیهای ساکن دانمارک درباره وضعیت مهاجرت ایرانیها به این کشور منتشر کرده است. باوجود اینگونه اظهارنظرهای جسته و گریخته که در مورد مهاجرت از ایران منتشر میشود، اما آمارهای مختلف نشان میدهد وضعیت مهاجرت در ایران آن فرار دستهجمعی که برخی در موردش هشدار میدهند هم نیست و حتی ایران در میان ۲۰ کشور مهاجرفرست دنیا نیز قرار نمیگیرد، از سوی دیگر ایران خود در سال ۲۰۲۳ بیشترین تعداد مهاجران دنیا را نیز پذیرفته است.
مهاجرت با چشمان بسته
در شرایطی که در عصر حاضر مهاجرت از یک کشور و حتی بعضاً از سه یا چهار کشور برای یافتن محلی بهتر برای زندگی تبدیل به سبک زندگی شده و حتی گفته شده است سال گذشته بیش از ۴۰۰ هزار کانادایی از کشوری که حدود ۳۹ میلیون جمعیت دارد، مهاجرت کردهاند، طبیعتاً نباید آمار حدود ۱۰۰ هزار نفری که درباره مهاجرت از ایران مطرح میشود، مهم باشد، اما موضوع مهم این است که در بسیاری از کشورها مهاجرت با دیدی واقعی نسبت به کشور مبدأ اتفاق میافتد و فارغ از مواردی که افراد از جنگ، قتل، غارت، قحطی و مواردی از این دست فرار میکنند و در وهله اول کشور مقصد برایشان آنچنان مهم نیست، اما در دیگر موارد فرد با سبک و سنگینکردن شرایط و سنجش اینکه در ازای ترک موطن قرار است چه چیز بهتری را به دست آورد، دست به مهاجرت میزند، مسئله پیشگیرانهای که یک امر عادی به نظر میرسد تبدیل به معضلی شده که حتی بسیاری از هموطنان ما را نیز با مشکل روبهرو کرده است.
در باغ سبز برای ایرانیها
فرد با درآمد معقول و جایگاه شناختهشده در کشور در حال فعالیت است و به همین واسطه توانسته است با وجود هزینههای زیاد در شهرهای بزرگ منزل و ویلایی برای خود داشته باشد، در این میان میشنود که مثلاً امکان مهاجرت به کشور دیگر از ترکیه تا کانادا به صرف پرداخت فلان هزینه وجود دارد و البته وقتی از آژانسهای مهاجرت در این مورد سؤال میکند، شرایط برای او اینگونه جلوه داده میشود که بعد از مهاجرت زندگی ایدهآلی را در خارج از کشور خواهد داشت و نه تنها سطح زندگیاش تغییر میکند بلکه از نظر سطح درآمدی نیز وضعیت ایدهآلی پیدا میکند.
بر اساس همین فضاسازی فرد سرمایهای را در اختیار آژانسهای مهاجرت قرار میدهد و به غیر از تعداد زیادی که صرفاً در حال کلاهبرداری هستند و کاری برای مشتریان خود انجام نمیدهند، عدهای نیز نهایتاً برای افراد ویزای کشور مورد نظر را دریافت میکنند، البته در همین زمینه نیز موارد زیادی پیش میآید که این آژانسها افراد را به سمت کشورهایی سوق میدهند که صرفاً ویزای سریعتری میتوان از آنها دریافت کرد. بعد از دریافت ویزا فرد که احساس میکند توانسته است مسیری برای خوشبختی را به روی خود باز کند، به دنبال این است که به هیچ وجه این به اصطلاح فرصت را از دست ندهد و به هرشکل ممکن خود را به کشور مقصد برساند. در این میان حتی برخی موارد افراد مطرح میکنند که حتی وقت نکردهاند محتویات درون یخچال خود را تعیینتکلیف درستی کنند و در اولین فرصت هر چیزی را که داشتهاند، فروختهاند و ضمن استعفا از شغلی که داشتهاند، به سرعت با خانواده سوار هواپیما شده و خود را به کشور مقصد رساندهاند.
«آبوهوا» اولین شگفتی مهاجرت
با توجه به اینکه در قریب به اتفاق موارد افراد حتی برای یک بار نیز از کشور مقصد بازدیدی نداشته و صرفاً به واسطه تعریفهای شنیده از دیگران به سمت این کشور ترغیب شدهاند، خیلی از موارد پیش میآید که فرد در اولین بازخورد متوجه میشود حتی توان همزیستی با آبوهوای کشور مقصد را نیز ندارد، مثلاً تصور کنید شهروندی ایرانی که تا به امروز عادت داشته است هر روز صبح نور خورشید را در اتاق خواب خود داشته باشد، ممکن است با محلی مواجه شود که مثلاً شش ماه از سال اصلاً خورشید در آن طلوع نمیکند یا زمستانی را ببیند که دمای منفی ۲۰ درجه یا باریدن دهها سانتیمتر برق در آن روالی عادی است یا مثلاً در شهری باشد که مردم زندگی عادی با تمساحهایی که از رودخانه سربیرون میآورند، رتیلهایی که از دیوار منازل بالا میروند یا خرسهایی که به آشپزخانهها سرک میکشند، دارند. مواردی از این دست در وهله اول ممکن است حتی جالب نیز به نظر برسد و ممکن است فرد قبل از سفر به کشور مقصد نیز درباره آن شنیده باشد، ولی تجربه ثابت کرده است در بسیاری از موارد افراد بعد از دیدن صرفاً همین موارد نیز به شدت وحشتزده میشوند.
دلتنگی برای فامیل و دوستان
از سوی دیگر مهمترین اتفاقی که معمولاً هر مهاجرتی برای انسان رقم میزند، مسئله دوری از دوستان و خانواده است. این مورد دوطرفه است؛ از یک طرف خانوادههایی هستند که شاید حداکثر بتوانند فرزندان خود را سالی یک بار ببینند و از سوی دیگر فرد یا افرادی هستند که به یک باره تمام افرادی را که میشناختند و با آنها صمیمی بودند پشتسر گذاشته و وارد محیطی شدهاند که حتی بعد از گذشت چندین سال نیز نمیتوانند با آنها ارتباطات صمیمی که در کشور خود داشتند، برقرار کنند، به همین دلیل معمولاً زیاد دیده میشود که مثلاً فرد میگوید دلم حتی برای یک دورهمی ساده با دوستان قدیمی نیز تنگ شده است. هر چند امروزه تلفنهای هوشمند ارتباط با افراد دیگر را سادهتر کرده و تماس تصویری موجب شده است افراد حتی تصویر یکدیگر را نیز مشاهده کنند، ولی بعد از گذشت چندین سال نیز برخی از افرادی که دوستیهای صمیمی با یکدیگر داشتهاند، از اینکه دیگر خاطره جدیدی با یکدیگر ندارند و فقط در حال مرور اتفاقات گذشته هستند، احساس دلسردی پیدا میکنند، در این وضعیت اگر فرد مهاجر نتوانسته باشد با فضای کشور مقصد همخوانی پیدا کند، شرایط برای او سختتر نیز میشود.
مشکلاتی از غذا تا قضای حاجت
موضوع دیگری که به یکباره مهاجران را دچار شگفتی میکند، مواردی مانند غذاها و همینطور مسئله قضایحاجت در کشور مقصد است. در شرایطی که طبیعتاً هر کشوری غذاهای مخصوص به خود را دارد که بسیاری از آنها با طبع ایرانیها سازگاری ندارد، ممکن است افراد حتی با پیتزا یا پاستایی روبهرو شوند که خیلی میلی به صرف آنها ندارند، از سوی دیگر پیدا کردن غذای حلال نیز در اکثر کشورها مسئله دشواری است و افرادی که به دنبال این نوع غذاها بعد از مهاجرت میگردند، ممکن است مجبور شوند صرفاً سبزیجات و مواردی از این دست را میل کنند. از سوی دیگر با توجه به اینکه در اکثر قریب به اتفاق کشورها از توالتهای فرنگی یا چیزی شبیه آن و بدون آب استفاده میشود، افراد در مواجهه با این بخش نیز ممکن است دچار سرگردانی شوند.
متخصصان سرگردان
بعد از همه این موارد، یکی از مهمترین اتفاقاتی که برای مهاجران پیش میآید، مواجهه با این واقعیت است که ممکن است کشور مقصد، فردی را که در ایران جایگاه شناختهشدهای داشت و به واسطه تخصص خود توانسته بود در بسیاری از مجامع مورد قبول قرار گیرد، نپذیرد و به راحتی اعلام کند نیازی به او ندارد. بر همین اساس مثلاً دیده شده است در حالی که شغلی مانند پرستاری که شاید بتوان آن را نیمهخدماتی نامید، به راحتی توانسته است در کشوری به حرفه خود مشغول شود، ولی مثلاً پزشک عمومی یا جراح فوقتخصص در همان کشور به یکباره خود را در فضایی انحصاری دیده که به هر نحو ممکن جلوی فعالیت وی در رشته تخصصی خود را میگیرند و در نهایت حتی رانندگی تاکسی اینترنتی اوبر و مواردی از این دست پیشروی فرد مهاجر متخصصی است که ممکن است مهندس، پزشک یا حتی بازیگر شناختهشده باشد، قرار میگیرد، البته هر نوع شغل یدی نیز در دسترس افراد نیست و در بسیاری از جوامع مهاجران اینگونه شغلها تقسیم شده است، مثلاً بر همین اساس ایرانیهای ساکن انگلیس از متخصص یا افراد عادی وقتی قرار است به سمت شغلهای غیرتخصصی بروند، به سمت پیتزافروشی هدایت میشوند.
شگفتی مالیاتی و خدمات درمانی برای مهاجران
شاید بتوان گفت فهرست موارد شگفتی ایرانیها پس از مهاجرت به این راحتیها قابل تمامشدن نباشد، ولی اگر بخواهیم بحث را در اینجا به پایان ببریم، باید به مواردی مانند مالیات و همینطور خدمات درمانی نیز اشارهای داشته باشیم. در حالی که ممکن است افراد به صرف شنیدن داشتن چند هزار یورو یا دلار درآمد، کار و زندگی خود در ایران را رها کرده و به غرب رفته باشند، وقتی که اولین فیش حقوقی خود را میبینند، به یکباره شگفتزده میشوند چراکه به هیچوجه باور نمیکنند حداقل ۳۰ یا ۴۰ درصد درآمد آنها به عنوان مالیات کسر شده و درآمدی که آنها تصور میکردند میتوانند آن را ذخیره هم کنند، اکنون برای یک زندگی خیلی عادی در کشور مقصد نیز کفاف آنها را نمیدهد و افرادی که زندگی بسیار مرفهی در ایران داشتند، اکنون باید به داشتن حداقلهای زندگی در کشور مقصد تن دهند که به هیچ وجه با زندگی آنها در ایران قابل مقایسه نیست، در این میان اگر بیماری نیز پیش بیاید، ممکن است ساعتها در اورژانس بیمارستانها برای یک سرماخوردگی ساده معطل شوند؛ اتفاقی که تحمل آن برای هر فردی سخت خواهد بود.
سرخوردگی و بازگشت
همه این شگفتیها موجب شده است در کنار افرادی که به یکباره با اولین فرصت کشور را با هدف مهاجرت ترک کردهاند، بسیاری نیز آرامآرام با احساس سرخوردگی به دنبال بازگشت به کشور باشند؛ اتفاقی که ممکن است البته سختتر از آن چیزی که فکر میکردند، باشد و با توجه به اینکه بخش زیادی از افراد تمام سرمایه خود را در ایران تبدیل کرده و به خارج بردهاند، اکنون واقعاً نمیدانند چگونه بازگردند، البته برخی نیز مجبور شدهاند مثلاً خانواده خود را آن طرف بگذارند و خود در کشور بمانند تا برای آنها کسب درآمد کنند؛ اتفاقی که متأسفانه میتواند خانوادههای ایرانی را با خطر فروپاشی روبهرو کند. در مجموع باید امیدوار بود اگر افراد به دنبال ترک موطن خود هستند، حداقل تحقیق لازم را در مورد کشور مقصد خود داشته باشند و به صرف اینکه ویزای یک کشور برای آنها آماده شده است همه چیز را در مسیر فروش قرار ندهند.
منبع: روزنامه جوان